امروز دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

منتجب نیا: به روحانی چک سفید امضا دادیم


کد خبر: 370
زمان انتشار: 1 دی 1399 - 23:37 بعد از ظهر

به گزارش پایگاه رسمی اطلاع رسانی حزب جمهوریت ایران اسلامی، اصفهان زیبا نوشت: با نزدیک‌شدن به انتخابات ریاست‌جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا، جریان‌های سیاسی و شخصیت‌ها در مقابل سؤال‌های جدی قرار گرفته‌اند که باید دربرابر مخاطبانی که در آینده مشارکت در انتخابات را رقم می‌زنند پاسخ‌گوی عملکرد و شبهات موجود درباره جریانشان باشند. اصلاح‌طلبان به‌عنوان یکی از ارکان جدی سیاست در ایران نیز در انتخابات 1400 ایده‌ها و کاندیداهایی خواهند داشت، اما هنوز مشخص نیست موضع آن‌ها نسبت به شرایط فعلی و روش حضورشان در انتخابات چیست؟

با رسول منتجب نیا دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی، عضو سابق مجمع روحانیون مبارز، قائم‌مقام سابق حزب اعتماد ملی، مشاور رئیس دولت اصلاحات، نماینده ادوار مجلس، قائم‌مقام سابق قرارگاه خاتم و نماینده امام و رئیس عقیدتی‌سیاسی شهربانی کل کشور گفت‌وگو کردیم. مشروح مصاحبه را در «اصفهان زیبا» می‌خوانید.

در انتخابات اسفند گذشته ما شاهد کاهش مشارکت جدی از سوی مردم بودیم. به نظر شما این کاهش مشارکت نتیجه عملکرد اصلاح‌طلبان مجلس دهم و دولت بود یا نتیجه ردصلاحیت اصلاح‌طلبان شاخص از سوی شورای نگهبان؟

 

پدیده‌های اجتماعی مانند حضور گرم و بانشاط مردم پای صندوق یا بالعکس دل‌سردی و حضور کم‌رنگ مردم علل و عواملی دارد. معمولا عواملی دست‌به‌دست هم می‌دهند تا این مسئله رقم زده شود. در انتخابات دوره یازدهم مجلس چند عامل مؤثر بود، یک عامل نارضایتی مردم از سیاست‌های دولت و مشکلات اقتصادی و معیشتی که مردم با آن دست‌به‌گریبان بوده و هستند که این مسئله برای مردم بسیار مهم بود و مردم نه‌تنها نسبت به دولت بلکه نسبت به حامیان رئیس‌جمهور که عمدتا اصلاح‌طلبان بودند نیز گله‌مندی و نارضایتی دارند. عامل دیگری که وجود داشت مسئله ردصلاحیت‌های گسترده دستگاه‌های نظارتی است که این دفعه دستگاه‌های اجرایی کمتر چنین برنامه‌هایی داشتند؛ اما هیئت نظارت و شورای نگهبان برخوردهای حذفی زیادی کردند و این مسئله در روحیه مردم خیلی مؤثر بود و شهروندان حتی قبل از رد صلاحیت‌ها به علت سابقه دوره‌های گذشته اعتماد به اینکه کاندیداهای موردنظرشان تأیید شوند از آن‌ها سلب شده بود و این دل‌سردی به وجود آمد. پس یک مشکل، عملکرد دولت و نارضایتی مردم و یکی نارضایتی از اصلاح‌طلبان که دولت را حمایت کرده بودند، بالاخره عملکرد دولت پای اصلاح‌طلبان نیز نوشته شده است و سوم برخوردی که با کاندیداها در دوره انتخابات شد. مجموعه این عوامل پدیده‌ای را به وجود آورد و نتیجه آن دل‌سردی مردم و عدم حضور پرشور پای صندوق بود؛ در حدی‌ که نمی‌شود درصد دقیقی مشخص کرد. ولی شاید پایین‌ترین میزان حضور مردم پای صندوق را سال گذشته شاهد بودیم. البته نکته‌ای نیز کنار این مسائل وجود دارد و آن این است که جریان اصلاح‌طلب در سال گذشته به دلیل هجمه ای که مردم به آن‌ها داشتند یک حالت انفعال پیدا کرد و به‌جای اینکه تصمیم بهینه‌ای بگیرند که چگونه رضایت مردم جلب شود، بعضی‌ها شروع به حمله به دولت و بعضی‌ها حمایت بی‌چون‌وچرا کردند و شورای سیاست‌گذاری نیز تا حد زیادی بی‌اثر شد و این عامل نیز در کاهش مشارکت بی‌اثر نبود.با این‌حال طیف مقابل هرچند در اقلیت بودند، ولی به‌صورت تکلیف شرعی پای صندوق نیروهایشان را دارند. سال گذشته تقریبا درصد زیادی از آرا متعلق به اصول‌گراها بود که محصول آن مجلسی است که مشاهده می‌کنید.

این کاهش مشارکت و سقوط سرمایه اجتماعی در انتخابات ۱۴۰۰چه تأثیری دارد و چه تهدیداتی برای کشور به وجود می‌آورد؟

 

انتخابات گذشته انتخابات مجلس بود، ولی 1400 ما چند انتخابات بسیار مهم داریم؛ انتخابات ریاست جمهوری، شوراها و انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس خبرگان که همه به نوع خودشان مؤثر هستند. بنابراین سال آینده یک سال حساس و تعیین‌کننده است. اصولا انتخابات در کشور ما می‌تواند در سرنوشت کشور، اقتدار کشور یا نقطه مقابلش تأثیر مستقیم و غیرمستقیم داشته باشد؛ چراکه امروز ارتباطات جهانی به‌قدری نزدیک است که می‌بینید انتخابات آمریکا در سراسر دنیا مورد تجزیه‌وتحلیل قرارمی‌گیرد. الان قضاوتی که نسبت به آمریکا می‌شود قطعا غیر از قضاوتی است که در سال گذشته می‌شد، سال گذشته هر چه می‌خواستیم درباره  آمریکا صحبت کنیم که آن‌ها شعارهای توخالی می‌دهند و شعار  دمکراسی و انتخابات آزاد و.. مردم از ما نمی‌پذیرفتند؛ اما الان که مشاهده می‌کنند با گذشت چند ماه از انتخابات همچنان دعوا و منازعه وجود دارد و بعید نیست به برخورد خشن و مسلحانه ختم شود. ما در انتخاباتمان چه بخواهیم چه نخواهیم چه تبلیغ سرسام‌آور و سنگینی داشته باشیم که مردم حضور پیدا کنند چه تبلیغی نکنیم مردم دنیا مطلع می‌شوند و روی ما قضاوت می‌کنند. پس تأثیر انتخابات، باشکوه بودن یا کم‌رنگ بودنش، سالم بودن یا ناسالم بودنش، تنگ‌نظری یا بازنگری مسئولان، همه این‌ها در قضاوت مردم دنیا به‌نظام ما و مسئولان ما تأثیر مستقیم دارد و همین‌هاست که یک نظام را به اقتدار می‌رساند یا خدایی‌نکرده به سقوط نزدیک می‌کند. ما اگر بخواهیم وحدت ملی را تضمین کنیم چاره‌ای نداریم به‌جز اینکه به مردم میدان دهیم و انتخابات سالم و پرشوری برگزار کنیم تا مردم اعتماد و اطمینان کنند. اما اگر افرادی وارد دولت و مجلس شوند و بخواهند جناحی رفتار کنند، به نظام ضربه می‌خورد. آن‌هایی که دغدغه نظام و انقلاب دارند، باید بدانند نظام و انقلاب به‌خودی‌خود به اقتدار نمی‌رسد و عملکرد ماست که آن را به اوج اقتدار می‌رساند یا پایین می‌آورد. بنابراین سرمایه اجتماعی در سایه برگزاری انتخابات، پرشور و سالم و امیدبخش است و یکی از مقدمات لازم این حضور پرشور اعتمادسازی است. ما باید قبل از انتخابات کاری کنیم که مردم اعتمادشان بازسازی شود. تعارف نداریم؛ اکثریت مردم اعتمادشان نسبت به مسئولان نظام سست شده است. عده زیادی از مردم احساس بی‌تفاوتی می‌کنند. آن‌هایی که مخالفت می‌کنند به‌جای خود؛ اما بسیاری از افراد می‌گویند رأی ما دخالت ندارد، زیرا این‌ها خودشان هر کسی را خواستند می‌آورند. در رژیم گذشته کار به جایی رسیده بود که مردم خودشان را از سیستم جدا کرده بودند و می‌گفتند این‌ها خودشان نماینده می‌فرستند و نخست‌وزیر تعیین می‌کنند، ما چه‌کاره هستیم؟ نظام جمهوری اسلامی نظامی طاغوتی نیست. ما شعار مردم‌سالاری دینی می‌دهیم. عنوان نظام ما جمهوری اسلامی است، بالاخره این جمهوریت باید سالم بماند اگر بخواهیم این اقتدار، وحدت و شکوه مردمی حفظ شود چاره نداریم جز بازسازی اعتماد مردم. امام خمینی(ره) می‌فرمود: «اگر به من بگویید خدمتگزار، بهتر از آن است که بگویید رهبر». مردم باید نسبت به همه مسئولان این حس را داشته باشند که آن‌ها خدمتگزارند. مردم احساس می‌کنند مسئولان می‌خواهند بر آن‌ها حاکمیت داشته باشند و سوار مردم شوند. این آفت بزرگی است و باید از بین برود و به‌جای آن اعتماد و اطمینان در میان مردم جایگزین شود.

آیا در انتخابات ۱۴۰۰ با کاندیداهای حزبی اصلاح‌طلب مواجهیم؟ آیا اصلاح‌طلبان به یک اجماع در این زمینه می‌رسند یا تجربه ۸۴ تکرار خواهد شد؟

 

تجربه گذشته نشان داده این جریان فکری که زمانی به‌عنوان جریان خط امام شناخته می‌شد و در دهه‌های اخیر به‌عنوان اصلاح‌طلب، هرگاه متحد شدند و با اتحاد وارد صحنه شدند، پیروز بوده‌اند. طبع مردم و گرایش اکثریت به تفکر اصلاح‌طلبی است. جریان اصلاح‌طلبی با فطرت، وجدان، عقل و اندیشه مردم همراه است و لذا مردم به این تفکر علاقه‌مند هستند. هرگاه اصلاح‌طلبان با سازوکار مناسب وارد صحنه شدند و کاندیداهایی که معرفی کردند مطالبات مردم را در نظر داشته‌اند موفق شدند؛ حتی اگر کاندیداها از خود اصلاح‌طلبان نبودند و به‌صرف اینکه اصلاح‌طلبان با وحدت پشت سر آن‌ها ایستادند به پیروزی رسیدند تا چه رسد به اینکه کاندیداها هم اصلاح‌طلب باشند و برنامه اصلاح‌طلبانه داشته باشند. اینکه اصلاح‌طلبان می‌خواهند چه کنند، من معتقدم که حتما و مسلما باید به وحدت برسند و کاندیدای مشخصی برای ریاست جمهوری و شوراها داشته باشند. سازوکار اصلاح‌طلب‌ها باید دمکراتیک باشد. ساختارهای غیردمکراتیک و دستور از بالا با روح اصلاح‌طلبی مغایرت دارد و تجربه نشان داده که مؤثر نبوده است. احزاب باید در این صحنه بیش از گذشته حضور داشته باشند، باید احزاب روی معیارها، شایستگی‌ها و… خیلی کار کنند و نباید احزاب از حالا لیستی به‌عنوان کاندیداهای حزبی ارائه کنند. این خودش بذر اختلاف را بین اصلاح‌طلبان می‌پاشد، به جای اینکه مصادیق را تببین کنند، روی معیارها و ملاک‌ها تکیه کنند و با وحدت نظر مصادیق معیارها را پیدا کنند. اگر اصلاح‌طلبان به این شکل عمل کنند باوجوداینکه مردم ناراضی هستند، بازهم می‌توانند در انتخابات پیروز شوند؛ ولی اگر تفرقه باشد، متأسفانه به‌تدریج از دور خارج می‌شوند و میدان را یا به جناح رقیب می‌سپرند یا افرادی‌که جزو هیچ‌کدام از این دو جناح نیستند با شعارهای فریبنده و عناوین پوپولیستی وارد صحنه می‌شوند و میدان را از اصول‌گراها و اصلاح‌طلبان می‌گیرند.

موضع حزب شما برای انتخابات چیست؟

 

ما به‌عنوان حزب جمهوریت ایران اسلامی، کمیته انتخابات را چندماهی است که تشکیل داده‌ایم و در حال انجام کار های مقدماتی هستیم. توصیه ما به حزب این بوده است که شما تلاش کنید مقدمات انتخابات را انجام دهید، اما نباید از هم‌فکرانمان جدا شویم؛ ما باید کاری کنیم که وحدتی میان اصلاح‌طلبان ایجاد شود و این‌گونه وارد صحنه شویم.

احتمال این وجود دارد که شما کاندیدای ریاست جمهوری شوید؟

 

من هنوز روی این قضیه فکر نکرده‌ام.

به نظر شما در میان اصلاح‌طلبان به‌خصوص در شورای هماهنگی اصلاحات شاهد انحصارطلبی بخشی از احزاب هستیم؟

 

متأسفانه این انحصارطلبی و تمامیت‌خواهی در درون همه انسان‌ها وجود دارد. اشخاص هم که دورهم جمع می‌شوند می‌گویند همه‌چیز باید برای ما باشد و قائل به سهم عادلانه نیستند. این گرایش در تمامی افراد هست و در احزاب اصلاح‌طلب هم وجود دارد. به دلیل اینکه نظام اصلاح‌طلبی نظامی دمکراتیک است، برخلاف نظام جبهه اصول‌گرایی که فرمان‌بری بر آن حاکم است.  در اصلاح‌طلبی چون فضای باز و آزاد هست و بر اساس روش‌های دمکراتیک کار می‌کنند، حس انحصارطلبی بیشتر ظهور و بروز پیدا می‌کند. حزبی که سازوکار بهتری دارد به خودش حق می‌دهد که بقیه از او تبعیت کنند. در شورای عالی سیاست‌گذاری هم شاهد این قضیه بودیم قرار بر این نبود در شورا برخی از احزاب پدرخوانده باشند، قرار بود دبیران احزاب دورهم جمع شوند و شخصیت‌های حقیقی مؤثر هم در کنار آن‌ها باشند و کار را به عهده احزاب بگذارند؛ اما این مشکل پیش آمد که کار از احزاب گرفته شد. در شورای سیاست‌گذاری اگر مثلا 40نفر بودند، نیمی از جمعیت یک حزب بودند. آنجا من هم از کسانی بودم که فریاد می‌زدم این بی‌عدالتی است، ولی متأسفانه ترتیب اثر ندادند. بعد از چند سال به این نتیجه رسیدند این کار شایسته نبود و در چندین سال احزاب را سرکوب و منزوی کردیم و باید به عقب برگردیم و احزاب را تقویت کنیم.

سید محمد خاتمی با تأکید بر مشارکت در انتخابات موجب شکل‌گیری فراکسیون امید در مجلس نهم شد. آیا مردم هنوز به او اعتماد می‌کنند؟ جایگاه کنونی آقای خاتمی در میان اصلاح‌طلبان چیست؟

 

آقای خاتمی شخصیت محبوب و اثرگذاری است و تردیدی در این مسئله نیست؛ چون عمرش را صرف انقلاب و نظام کرده است و خوشبختانه چهره پاک و سالمی دارد و هنوز جاذبه و محبوبیت او در جامعه حفظ شده است. دوران اصلاحات هم دوران شیرینی بوده و این‌ها همه جنبه‌های مثبت آقای خاتمی است. ایشان باید به‌عنوان یک سرمایه بزرگ اجتماعی در اختیار همه مردم باشد؛ بعد هم در صف‌بندی‌های جناحی باید در اختیار همه اصلاح‌طلبان باشد. نباید اجازه داده شود که یک مجموعه محدودی دور ایشان حلقه بزنند و استفاده شخصی و حزبی کنند؛ این ضربه به آقای خاتمی است. من معتقدم آقای خاتمی برای کلیت نظام و ملت بسیار ارزشمند است. ما به شخصیت‌های اثرگذار به‌عنوان سرمایه‌های ملی نیاز داریم که در روزهای مبادا وارد صحنه شوند. ایشان از معدود کسانی است که میان مردم چنین جاذبه‌ای دارد و نظام و کشور باید به این دید به چنین شخصیت‌هایی نگاه کند. در مرحله بعد بین اصلاح‌طلبان ایشان محوریت دارد؛ البته بحث رهبر و غیر رهبر برای اصلاحات را قبول ندارم. شخصیت‌های بزرگی در میان اصلاح‌طلبان وجود دارند و باید اصلاح‌طلبان به شخصیت‌های محوری توجه کنند. شخصیت‌ها هم باید هزینه بپردازند و تلاش کنند که همه احزاب را به بازی بگیرند و نباید در احزاب دخالت کنند که اصلاح‌طلبان احساس کنند امر فرمان‌بری ایجاد شده است. من از اول توصیه‌ام به بزرگان اصلاح‌طلب این بود که نظارت و حمایت کنند اما دخالت نکنند و هم احزاب و افراد اصلاح‌طلب باید حرف‌شنوی داشته باشند تا این مجموعه به یک جناح قدرتمند و باشکوه و اثرگذار برای همیشه تبدیل شود.

به نظر شما در این دوره با وجود اینکه احساس می‌شود مردم چندان دنبال حرف آقای خاتمی نمی‌روند، آیا آقای موسوی‌خوئینی‌ها دوباره در انتخابات برای اصلاح‌طلبان نقش بازی خواهد کرد؟

 

آقــای مــوسوی ‌خـوئینی‌ها از شخصیت‌های بسیار اثرگذار، سابقه‌دار و محبوب است، ولی هیچ‌کدام از این شخصیت‌ها جای آقای خاتمی را نمی‌گیرند. آن ویژگی‌هایی که در آقای خاتمی هست و مردم می‌شناسند هیچ‌کدام از حضرات ندارند. این مجموعه باهم می‌تواند تأثیرگذار باشد. آقای خاتمی تأثیر خاصی دارد که می‌تواند در کنار خودش شخصیت‌های دیگر را داشته باشد و با این سازوکار می‌توانند جریان اصلاح‌طلبی را حمایت و هدایت کند و نظام و مردم هم باید از این شخصیت‌ها استفاده ببرد. ما نباید با تنگ‌نظری به این شخصیت‌ها نگاه کنیم. وقتی یک نفر هم‌فکر ما نبود نباید او را بزنیم و این کار از بین‌بردن سرمایه‌های ملی‌است که به سادگی قابل جبران نیست. من تأکید دارم که مسئولان نظام باید به سرمایه‌های ملی و انسانی از هر جناحی توجه داشته باشند. من به شخصیت‌های انقلابی و مؤثر ملی جناح اصول‌گرا فوق‌العاده احترام می‌گذارم، هرچند با آن‌ها اختلاف‌سلیقه دارم، اما هیچ‌گاه بی‌حرمتی را تجویز نمی‌کنم. باید این افراد حضور داشته باشند؛ زیرا عصاره فضائل ملت‌اند و تخریب آن‌ها تخریب کشور است.

به نظر شما یک تعریف جامع از اصلاح‌طلبی چیست و به چه کسی اصلاح‌طلب می‌گویند؟ دیدگاه اقتصادی این جریان فکری چیست؟

 

مشکلی که ما از اول انقلاب داشتیم و من همیشه در صحبت‌ها و مصاحبه‌ها آن را متذکر شده‌ام این است که جریان‌های فکری در جامعه وجود دارد، تا حدی هم مشخص هستند؛ ولی درعین‌حال هیچ تعریف مشخص و روشنی را برای خودشان معرفی نکرده‌اند و هویت مشخصی را ارائه و مانیفستشان را برای مردم بیان نکرده‌اند. دو جریان فکری اصلاح‌طلب و اصول‌گرا از اول انقلاب این مشکل را داشته‌اند و نمی‌شود این دو جریان را در یک تعریف جامع معرفی کرد. جریان اصلاحات باید خودش را بازسازی کند و اصلاحات را برای مردم بازتعریف کند که تفاوت ما با جریان مقابل از نظر موانع فکری، استراتژی، برنامه‌های سیاسی، فرهنگ و… چیست که این کار انجام نشده است. متأسفانه بعضی‌ها ممکن است به خاطر مسائل عاطفی و احساسی جذب یک جناح شوند و به خاطر همان مسئله از یک جناح دفع شوند. جریان‌ها باید بر اساس یک تعریف مشخص باشند. به صراحت می‌گویم هیچ‌کدام از جناح‌ها برای خودشان تعریف جامعی نداشته‌اند و برنامه خاصی نه برای اقتصاد بلکه برای هیچ‌کدام از ابعاد اجتماعی نداشته‌اند. احزاب هم همین‌طور که یکی از رسالت‌هایشان این است که هم مانیفست و مرام‌نامه را به وضوح برای مردم روشن کنند و برنامه ریزی کنند هیچ‌کدامشان چنین کاری نکرده‌اند. فقط کاندیدای بدون برنامه مدون معرفی می‌کنند و ستادهای تبلیغاتی به صورت شتاب‌زده و بی‌اعتقاد حرفی را می‌زنند، بعد از پیروزی هم تمام این برنامه‌ها کنار گذاشته می‌شود. الان آقای روحانی را می‌بینیم که عملش با شعارهایش خیلی تفاوت دارد. آقای روحانی که حزبی نبود او یک کاندیدای نیابتی بود و اصلاح‌طلبان ایشان را حمایت کردند. اصلاح‌طلبان باید به آقای روحانی برنامه می‌دادند که حالا که شما اصلاح‌طلب نیستی، این برنامه‌های ماست و سیاست و اقتصاد ما از این روش پیش می‌رود. اما چشم بسته از ایشان حمایت شد و چک سفید دادیم. ایشان هم شعارهای اصلاح‌طلبانه تندی را داد. الان هم ایشان در صحنه مواجهه با مردم مانده و هم ما از کسی حمایت کردیم که ماهیت اصلاح‌طلبانه نداشته، لذا یک چنین سرگردانی برای مردم به وجود آمده و این شعار را می‌دهند که «اصلاح‌طلب اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا»؛ که به خاطر ندانم‌کاری‌های خودمان است و ما باید به سراغ هویت‌شناسی برویم و اصلاحات را تعریف کنیم، بعد به سمت تدوین برنامه‌های عملیاتی برویم. اگر این مراحل را طی کنیم در انتخابات می‌شود رأی زیادی کسب کرد؛ ولی اگر با شعار و مسائل عاطفی باشد زودگذر است و ریسک بسیار بالایی را در انتخابات خواهد داشت.

ایران آرمانی شما چگونه کشوری است؟

 

ایران زادگاه و پاره تن ماست و در این سرزمین چشم گشوده‌ایم و در این سرزمین هم می‌میریم. تعلق خاطر ما به وطن و تمامیت ارضی فوق‌العاده زیاد است واین یک امر عقلانی و شرعی و عرفی است و بالاخره کسی که این تعلق خاطر را نداشته باشد، ضعف از خودش است. حفظ تمامیت ارضی و دفاع از سرزمین جزو اصول حاکم است و اگر کشورهایی توهماتی دارند که می‌توانند زمینه‌سازی کنند که کشور را تجزیه کنند، در مسیر انحراف قرار گرفته‌اند و از ملت ایران بی‌خبرند. ملت ایران به شدت به میهن‌شان علاقه‌مند هستند. از سوی دیگر، نظام جمهوری اسلامی نظامی است که مردم خواسته‌اند و بر پایه جمهوریت و اسلامیت است. شورای نگهبان و مراجع و رهبر معظم انقلاب هم ناظر بر قوانین و شرع هستند آنچه که مهم هست و اجرایش هزینه می‌برد و باید همه دقت کنند جمهوریت نظام است. جمهوریت نظام محوری است که طبق قانون اساسی همه ابعاد نظام مستقیم و غیرمستقیم باید رعایت کنند و مردم باید مسئولان را انتخاب کنند. این حق انتخاب باید برای مردم محفوظ بماند. ما اگر توانستیم این انتخاب آزاد را حفظ کنیم جمهوریت را تضمین کرده‌ایم و اگر مردم را از دور خارج کنیم به معنای سلب حق انتخاب از مردم است. اگر چنین اتفاقی بیفتد جمهوریت خدشه‌دار می‌شود. بیشتر از اسلامیت، امروز جمهوریت مورد ضربه است، اسلام ناظران و متولیان مؤثری دارد و حس اسلام‌دوستی در میان مردم وجود دارد، اما جمهوریت متولیانش مسئولان هستند که باید تلاش کنند این جمهوریت جبران شود و مردم در صحنه باشند.

نوشته شده توسط:

اشتراک گذاری